looooooooool

looool

looooooooool

looool

این روزها

این روزها

این روزها همه از حرف می زنند. هر کس از چیزی
کسی از گرانی ناله می کند. دیگریاز حجاب
سیاست هم که بالاتر از هم باقیست. راستگویی در سیاست معنا ندارد. همه سخن می گویند. چهره هیچ کس مشخص نیست.
گاهی دوست وگاهی دشمن.
معمولا از همه طرف همه می کنند.
کافیست خوب بنگرید. بالا یا پائین. جلو یا پشت سر. چه کسی می داند؟
گاهی مفید بودن دیگر معنا پیدا نمی کند. یا همه مفیدند یا همه زیان آور. فکر می کردم بزرگ شدم.
ولی همیشه چیزی باعث دیده شدن واقعیت می شود. یک فیلم؟ یک رابطه؟ یک سخن؟
همیشه بر این باورم که یک شاگردم. شاگرد همیشه در پی یافتن تازگی های این سو و آن سو می رود.
ولی بد از روزی که این شاگرد تنبل باشد.
چه کسی به او اهمیت می دهد. وقتی کسی به خودش اهمیت نمی دهد چه انتظاریست که دیگران به او اهمیت دهند.
آه زندگی
به کدامین سو مرا می بری؟
می خواهی مرا برنجانی؟
شاعر شوم یا دزد؟
کودک شوم یا دروغگو؟
چه کنم که آنچه می خواهم از برای دیگران نیست.
من کسی نیستم جز یک زندگی. زندگی که دوست دارد تنها باشد. ولی چرا؟
هیچ کس جز خود او نمی داند ؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد